عرفه
امروز عرفه است و مامان هم صبح از سفر کربلا برگشت. سید محسن برای مراسم دعا رفت مسجد و من هم چون حسناسادات خوابش میومد اومدم خونه. خودم هم خیلی خوابم میومد از طرفی هم دلم می خواست دعای عرفه رو حتما بخونم ،اما خوندن سرسری نه! یه جور که به دلم بشینه.برای جا اومدن حالم فکری بنظرم رسید که بیام یه سری به اینجا بزنم بلکه مثل مناسبتهای قبلی، دید تازه ای نسبت به اون روز بهم بده که اتفاقا همینطورم شد. خدا رو شکر که اومدم و خوندمش،حالا مشتاق شدم برم سر دعای عرفه...(چقدر خوبه که آدم اینقدر تاثیر مثبت رو دیگران داشته باشه) به امید اینکه یه روز دعای عرفه رو در حرم امام حسین(ع) و یا در عرفات بخونیم انشالله... ...
نویسنده :
مامانی
15:05